محل تبلیغات شما



مقدمه و طرح مساله

یکی از رویکردهای مناسب برای فهم جامعه نیمه مدرن ایران، تامل و تعمق در تفاوت زیست جهان مدرن و شهری از زیست جهان سنتی و روستایی است؛ مولفه ای کلیدی که پیتر برگر»[1] (نظریه پرداز نامدار جامعه شناسی معرفت) آن را اینچنین توصیف کرده است؛ زیست جهان [انسانی] در اکثر جوامع قدیمی، در قیاس با جوامع مدرن درجه بالای یکپارچگی را نشان می دهند. آنها[جوامع قدیمی] از طریق نوعی نظم معنایی یکپارچه ساز که همه بخش های متفاوت جامعه را در بر می گیرد به یکپارچگی می رسند.[اما] در جامعه مدرن بخش های گوناگون زندگی روزمره افراد، آنان را به جهان های معنایی و تجربی کاملا متفاوت و غالبا ناسازگار مرتبط می کنند. [به طوریکه] این جهان های جانشین و غالبا نامطلوب، به صورت همسایگان و سایر مزاحمان ناخوانده، به حریم زندگی خصوصی آسیب وارد می کنند» (برگر و دیگران، 1394: 73-74).

اما شکل گیری فرایند چندگانه شدن دو قلمرو عمومی و خصوصی در جامعه مدرن»، تحت تاثیر دو تجربه منحصربفرد و نوظهور ارتباطی، یعنی شهرنشینی مدرن و ارتباطات جمعی مدرن» رخ داده است؛ همچون فرایندهایی در سطح آگاهی و پدیدآورنده سبکی از زندگی (شامل شیوه های تفکر، احساس و به طور کلی تجربه واقعیت)» (برگر و دیگران، 1394: 75).

کالبد و فضای شهری به عنوان مصداق بارز زیست جهان مدرن، محل تراکم اطلاعات و انباشت اشیاء و تجربه های روزمره است، به طوریکه یک روز زندگی در شهر از لحاظ حجم حادثه ها، اطلاعات و داده ها، اشیاء و کالاها و نمادهایی که ما آنها را انتخاب کرده ایم و یا اینکه بر ما تحمیل شده اند، به اندازه یک عمر زندگی در روستا است.» (فاضلی، 1393: 113). به ویژه در فضاهای شهری جدید، شهرنشینی پسامدرن یا به عبارت دیگر پساشهرنشینی[2] با گذشته به مثابه امری از بنیاد کننده[3] برخورد می کند» (Davis, 2004:13).

فاضلی می گوید: شهر در دنیای امروز، به واسطه شبکه های ارتباطی و رسانه ای به کانون اصلی تولید، بازتولید، توزیع و بازتوزیع جریان های مختلف مالی، فرهنگی، قومیتی و . مبدل شده است» (فاضلی، 1392: 260).

وقوع این تحولات شگرف و مرتبط به یکدیگر سبب شده است که جوامع امروز به نحوی عمیق با پدیده رسانه ای شدن شهر» مواجه گردند. پدیده ای که عمدتا بدین معناست که بخش مهمی از تلقی و تصور و شناخت ها و احساس ما از شهر به وسیله رسانه شکل بگیرد. امری که یقینا پیامدهای مهمی برای شهرنشینان و کارگزاران امور شهری خواهد داشت. محتوای بلوتوث های رد و بدل شده (رسانه توده ای یک دهه قبل ایران) در محیط متروی شهر تهران، یکی از مصادیق بارز رسانه ای شدنِ شهر» است، که به خوبی لایه های زیرین و غیررسمی فرهنگ شهری را به نحوی بی واسطه باز می نمایاند (عاملی و رمضانی، 1395).

تحلیل و نقد

همه این تحولات بدین معناست که امروزه شهر مدرن با حجم معتنابهی از مولفه های فرهنگی و رسانه ایِ گریزان از مرکز» مواجه است. در واقع، از آن جایی که شهرنشینی و شهرگرایی- به ویژه در جهان سوم- پیامدهای پیش بینی نشده و نامناسبی داشته است، از این رو مدیریت شهری را با مشکلاتی روبرو نموده است. و لذا بنظر می رسد توجه فزاینده ای که نظام مدیریت شهری جهانی، به پروژه توسعه شهری» طی چند دهه گذشته-به ویژه دهه 1990- داشته است، ناشی از پیامدهای پیش بینی نشده و نامناسب سه پدیدار شهری مهم است:

الف- رشد فزاینده شهرنشینی(urbanization)

ب- گسترش روند شهرگرایی(urbanism)

پ-پیچیده شدن نظام جامعه شهری(urban society system)

روی هم رفته، این سه پدیدار شهری(urban phenomena) موجب شکل گیری ایده توسعه شهری شده است (نجاتی حسینی، 1379: 6).

در واقع، ایده های راهبردی و کلان نگری نظیر شهر هوشمند» و شهر مجازی» نیز دقیقا در بستر موضوع توسعه شهری طرح شده و بیش از هر چیز، در پی ساماندهی، تنظیم و تعدیل پراکندگیِ نیروهایِ گوناگونِ گریز از مرکز، در شهر رسانه ای شده ی امروز هستند. زیرا همانطور که فاینشتاین(fainstein) و کمپبل(Campbell) گفته اند؛ توسعه شهری عملا پاسخی است به صنعتی شدن فزاینده زندگی شهری و پیامدهای منفی ناشی از رشد شهری. اینان معتقدند سازوکار اصلی توسعه شهری تجدید ساختار شهری است. توسعه شهری چه از حیث نظری و چه از نظر تجربی با برنامه ریزی شهری، ت شهری(urban policy) و تصمیم گیری شهری( urban decision-making) و در مجموع با نظام مدیریت شهری، سر و کار دارد (کمپبل و فاینشتاین، 1997: 7).

از دیدگاه جامعه شناسی شهری، پروژه توسعه شهری ابراز کلیدی نظام مدیریت شهری برای چاره اندیشی علمی در رویارویی با پیامدهای ناشی از پیچیده تر شدن نظام جامعه شهری است. از جمله پیامدهای زندگی در جامعه شهری می توان به مسائل محیط زیست شهری (نظیر آلودگی هوا، آلودگی آب، آلودگی صوتی، آلودگی دیداری)، ترافیک و حمل ونقل شهری، حاشیه نشینی شهری، خدمات شهری، ساخت و ساز شهری، حاشیه نشینی شهری، بافت های سنتی، شبکه هالی ارتباطی و نظایر آن اشاره کرد (نجاتی حسینی، 1379 :7). و این ها دقیقا همان گسست ها و شکاف هایی هستند نظام حکمرانی مبتنی بر شهر هوشمند» در صدد تعدیل و ساماندهی شان هستند.

جمع بندی و نتیجه گیری

بسیاری از اندیشمندان  و استراتژیست های شهری حال حاضر دنیا برآنند که گشایش بحران ها و گره های فرهنگی و اجتماعی موجود در زندگی های شهری کنونی مستم اتخاذی رویکردی تلفیقی و کارکردگرایانه است تا با اعمال کمترین شُک و فشار اقتصادی و اجتماعی به زندگی روزمره ی اعضای جامعه، از هزینه ها و صدمات اکولوژیک و فرهنگی ویرانگر در زندگی های شهری کنونی کاسته شود. به تعبیر برمن»، این راهبرد بهینه محقق نمی شود مگر با اراده و خواست گلاویز شدن با پیچیدگی ها و تناقضات زندگی مدرن تا آخرین حد انرژی و توان، و خواستِ کشف و آفرینش خویشتن در میان زیبایی و عذاب ناشی از آشوب متحرک این زندگی (برمن، 1387: 207).

به این ترتیب، پارادایم شهر هوشمند را می توان یکی از الگوهای بارز و معتبر توسعه شهری در عصر اطلاعات به شمار آورد، که می تواند شالوده مناسبی برای تجدید ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، ی، فرهنگی، و حقوقی شهری فراهم نموده و شاخص بهبود شرایط زندگی شهری را از رهگذر مشارکت همه جانبه شهروندان محقق سازد. بهبود فرایند شهرنشینی و روند شهرگرایی، ترمیم محیط زیست شهری، سامان مند کردن اقتصاد شهری و تقویت جنبه های ی، اجتماعی، فرهنگی زندگی شهری (نجاتی حسینی، 1379: 7)، از دیگر شاخص های مهم در فرایند توسعه شهری متوازن هستند که در رویکرد شهر هوشمند، در صدر اولویت ها قرار دارند.

منابع

برمن، مارشال (1387) تجربه ی  مدرنیته، ترجمه ی مراد فرهادپور، طرح نو

برگر، پیتر و دیگران (1394)، ذهن بی خانمان(نوسازی و آگاهی)، ترجمه محمد ساوجی، تهران: نشر نی.

عاملی، سعیدرضا و اسماعیل رمضانی (1395)، بلوتوث و شبکه سازی اجتماعی: شبکه ارتباطی بلوتوثی در مترو تهران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

فاضلی، نعمت الله (1392) فرهنگ و شهر: چرخش فرهنگی در گفتمان های شهری. تهران: انتشارات تیسا.

فاضلی، نعمت الله (1393) تاریخ فرهنگی ایران مدرن. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

نجاتی حسینی، محمود (1379) پارادایم جدید مدیریت شهری، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 1

  • Davis, M. (2004), "planet of slums: urban involution and the informal proletariat" new left review, 26.
  • Campbell, S & Fainstein, S. (1996), readings in urban theory, Blackweel.

 


[1]Piter Berger

[2] Posturbanism

[3] Deracinated


 

تربیت رسانه ای ۲

 

با نفوذ و گسترش رسانه های جدید در سطوح و لایه های مختلف حیات اجتماعی از یک سو، و تغییر و تحولات عمیق پدید آمده در ساختارهای اقتصادی و فرهنگی خانواده از سوی دیگر، حوزه مطالعاتی بدیع، چندبعدی و پیچیده ای پیش روی پژوهشگران قرار گرفته است، که تا چند دهه قبل، هیچگاه حرف و نقلی از آن در جوامع علمی دنیا در میان نبود. این حوزه مطالعاتی بدیع که عمدتا از آن با عنوان رسانه ها و خانواده» یاد می شود، در واقع در ردیف حوزه های مطالعاتی میان رشته ای»[1] قرار دارد، که به نوعی از نظریه ها و یافته های سه حوزه مطالعاتی باسابقه در علوم اجتماعی و علوم ارتباطات، شامل جامعه شناسی توسعه/ ارتباطات و توسعه»، جامعه شناسی ارتباطات و رسانه ها» و مطالعات خانواده» جان گرفته است. به عبارت دیگر، اسکلت بندی اصلی موضوعات و مسائل حوزه رسانه ها و خانواده، تقاطعی از مسائل سه حوزه همجوار یعنی ارتباطات و توسعه، جامعه شناسی رسانه ها و مطالعات خانواده است. این بدان معناست که رسانه ها و خانواده (همچون بسیاری از حوزه های مطالعاتی هم ارزِ آن، نظیر رسانه ها و دین یا رسانه ها و ت) درصدد است تا اقتضائات و پیامدهای گوناگون ورود پررنگ رسانه های نوین به عرصه حیات نهادهای اصلی اجتماعی (خانواده، دین، ت و.) را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهد.

در این میان، رواج و گسترش ابزارهای رسانه ای دیجیتال در محیط خانواده ها، همانطور که نیل پستمن»[2] گفته است، بیش از هر چیز سبب ساز دسترسی کودکان به اسرار و اطلاعاتی درباره زندگی بزرگسالان، روابط نامشروع، مواد مخدر، خشونت دانسته و مقصد نهایی روند کنونیِ ترویج رسانه های تصویری در میان کودکان را انحلال و محو شدن مرزهای میان کودکی و بزرگسالی ارزیابی کرده است (پستمن، 1387). امری که در صورت تحقق، قطعا از جهات مختلف روان شناختی، جامعه شناختی، اقتصادی و حتی ی برای جامعه مساله ساز و بحران ساز است.

یقینا در صورت ادامه این روند، نسل های در حال ظهور و امروزی که در چارچوب مناسبات خانوادگیِ جدید [رسانه ای] تربیت می شوند، احساسات، خواست ها، باورها و ارزش های جدیدی می یابند که برای نسل های پیشتر ناشناخته و نامانوس اند. [به طوریکه در نهایت] شکاف نسل ها شکل می گیرد» (فاضلی، 1393: 356) و فاصله و تفاوت های ارزشی زیادی بین نسل قدیم و نسل جدید و حتی نسل های موازی و نزدیک ایجاد می شود» (عاملی، 1390: 65). زیرا به تعبیر جان تامپسون»[3]، تعاملات و تجربیات رسانه ای، نوعی از تجربه است که در آن عمومیت، ریشه در مجاورت مکانی ندارد. [یعنی] افراد می توانند تجربیات مشترکی را از طریق رسانه ها کسب کنند، بی آنکه در زمینه های زندگی مشابهی سهیم باشند. فرصت های جدید، گزینه های جدید و ابزارهای جدید برای تجربه نفس» (تامپسون، 1391: 4-281).

در چنین شرایطی، هویت به جای آنکه امری مربوط به حقوق ناشی از تولد در خانواده یا سرزمینی خاص [بستر بومی] باشد، امری مرتبط با انتخاب فردی دیده می شود و افراد در استفاده، تفسیر و برداشت شان از کالاهای فرهنگی، بیشتر متفاوت، مستقل و خود سر اَند» (باکینگهام، 1389: 50).

وقوع این وضعیت بدان معناست که تلاش برای دموکراتیک کردن مناسبات خانوادگی، گسترش رفاه و امکانات برای تک تک اعضای خانواده، گسترش فناوری هایی مانند اینترنت و موبایل، گسترش معماری های جدید که فضاها خانوادگی را تفکیک[شخصی سازی] می کنند، [موجب] تحول درونی خانواده ایرانی به سوی یک خانواده فردگرا» می شود (فاضلی، 1392: 316). زیرا فناوری های جدید موجب تضعیف روابط و دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می گردد (استول، 1995). به طوریکه نقش خانواده به عنوان محیطی برای سرگرمی، به شکل های مختلف کاهش یافته است. حتی وقتی افراد درون خانه سرگرم هستند، نوع سرگرمی آن ها که مواردی مانند بازی های کامپیوتری و گوش دادن به موسیقی و استفاده از اینترنت را در بر می گیرد، ارتباطی به مناسبات خانوادگی ندارد و باعث شده است بودن در خانه نیز نوعی زیست در انزوا باشد» (همان: 316). در واقع استفاده بیش از حد از فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی مجازی می تواند ارتباط رو در رو را که مردم نقطه مشترک تمامی روابط صمیمانه می دانند، نابود کند. دقیقا برای همین است که امروزه تعداد افرادی که غروب های جمعه [روز تعطیل] احساس دلتنگی می کنند، در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. بروز این مساله به این سبب است که در گذشته آیین های روز جمعه انجام می شدند و همه اعضا دور هم بودند اما این کارها امروزه انجام نمی شود. [طبعا] چنین خانواده ای دیگر تنی واحد نیست که از پیوست و ترکیب چند جزء پدید آید، بلکه اجتماعی از افراد مستقل است. [که دیگر حتی] آستانه تحملی برای حل تنش ها، سازگار شدن با مشکلات و پذیرش یکدیگر» ندارد (فاضلی، 1392: 301 و 316 و 320).

به تعبیر دیگر، از آن جایی که تجربه رسانه ای معمولا شامل رویداد هایی است که از نظر مکانی (و شاید هم از نظر زمانی) دور بوده. و احتمال تاثیرپذیری [رویداد ها] از کنش های افرادی -که آن رویدادها را تجربه می کنند- بعید است، لذا [در این تجربیات] بیشتر محتمل است که افراد رابطه ای ضعیف و متناوب با خویشتن داشته باشد» (تامپسون، 1391: 279و277).

جایگاه رسانه در تربیت جنسی

به این ترتیب، سیطره و استیلای مناسبات ارتباطی فردگرایانه، اتمیزه و مجازی (حاکم بر رسانه های جدید)، بر شالوده حقیقی و عینی روابط خانوادگی از یک سو، و زیر سوال رفتن اقتدار و مشروعیت تربیتی والدین نزد کودکان (به واسطه دسترسی و تسلط نرم افزاریِ بیشتر کودکان بر رسانه های جدید) از سوی دیگر، می تواند به تدریج کالبد گروهی مناسبات خانوادگی را به حاشیه برده و ظرفیت های حمایت گرانه روابط خانوادگی را تا حدزیادی از بین ببرد. چرا که در چنین فضایی، اساسا دیگر هیچ اهرم و امکانِ ارتباطیِ بین فردی برای هدایت کودکان و نوجوانان در اختیار خانواده باقی نمانده و فرزندان نیز به تدریج نسبت به بهره گیری از ظرفیت های حمایتی خانواده احساس بی نیازی خواهند کرد. بنابراین، در نهایت نقش های سنت گرایانه نهاد خانواده نظیر نقش های هنجارآفرین» و هویت ساز» آن کاملا به محاق می رود (تامپسون، 1391: 9-228).

حال؛ اگرچه شواهد قابل تاملی برای پذیرش آراء متفکران الگوی نوسازی پیرامون تحولات نهاد دین و نهاد خانواده در دوران جدید وجود دارد - چنانچه با آغاز روند مدرنیزاسیون جامعه ایران در دو دهه اخیر، بسیاری از عناصر ارتباطی و فرهنگیِ سنتی همچون انجمن ها، مساجد، روابط خانوادگی و خویشاوندی و. رونق گذشته را از دست داده اند- اما بسیاری از نظریه پردازان متاخر و انتقادی حوزه ارتباطات و توسعه (در رویکرد های مشارکتی و رهایی بخش)، برآنند که حتی در صورت صحت -نسبی- صورت بندی الگوی نوسازی از پیامدهای گسترش تکنولوژی های ارتباطی مدرن، رکود پیش آمده در روند حیات نهادهای فوق امری مقطعی و میان مدت بوده و ااما پایدار نخواهد ماند. یعنی سنت را -مطابق مفروضات الگوی نوسازی-  نباید تنها به عنوان بازگشت به گذشته، مامنی برای آدم های مرتجع و میراث و بازمانده ای از دوران گذشته فهم و توجیه کرد»، بلکه باید آن را به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از زمان حال» قلمداد نمود (تامپسون، 1391: 226). زیرا در واقع امر، رسانه ها سنت را از میان نبرده [اند] بلکه آن را تغییر شکل داده و جابجا کرده. و از حیاتی تازه برخوردار کرده. [به طوریکه] افراد به طور انتخابی تجربه رسانه ای را با تجربه زنده که به بافت ارتباطی زندگی روزمره شان شکل می دهد، درون پیوند کرده. و در طرحِ زندگیِ پیوسته در حال تکاملِ خود همساز و ادغام می کنند» (همان: 3-222 و 280).

منابع

  • باکینگهام، دیوید (1389). آموزش رسانه ای: یادگیری، سواد رسانه ای و فرهنگ معاصر، ترجمه حسین سرفراز. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)
  • پستمن، نیل (1387). نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران: انتشارات اطلاعات
  • عاملی، سعید رضا (1390) مطالعات جهانی شدن: دو فضایی شدن ها و دو جهانی شدن ها. تهران: انتشارات سمت
  • فاضلی، نعمت الله (1392) فرهنگ و شهر: چرخش فرهنگی در گفتمان های شهری. تهران: انتشارات تیسا.
  • فاضلی، نعمت الله (1393) تاریخ فرهنگی ایران مدرن. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
  • Stoll, C (1995). Silicon snake oil: Second thoughts on the information highway, New York: Doubleday

[1] Interdisciplinary

[2] Niel Postman

[3] John B. Thompson


چکیده

یکی از مهمترین مسائل و دغدغه‌ها در مطالعات ارتباطی و رسانه ای در قرن بیستم، مسئله شکاف ارتباطی و اطلاعاتی» بوده است. امری که برخی از آن با عنوان شکاف آگاهی»، شکاف دانش» و شکاف نفوذ» نیز نام برده اند. اما با ظهور فناوری های جدید ارتباطی، مسئله شکاف اطلاعاتی و ارتباطی وضعیت جدیدی پیدا کرده است. در حقیقت به دلیل وقوع تحولات عمیق و همه جانبه در زیرساخت ارتباطی جهان، مساله شکاف و نابرابری اطلاعاتی نیز، از حالت جبری و اجتناب ناپذیر دوران سیطره رسانه های جمعی خارج شده است. به عبارت دیگر، اکنون مسئله محوری برای علاقه‌مندان به موضوع شکاف اطلاعاتی آن است که مختصات و ساختار رسانه های جدید، چه چالش ها و یا ظرفیت‌هایی در زمینه مسئله نابرابری و شکاف اطلاعاتی به وجود خواهد آورد.


مقدمه و طرح مساله

توصیف و تبیین پیامدهای فرهنگی- اجتماعی اشاعه رسانه های جدید، همواره یکی از پرچالش ترین مسائل پژوهشی در مطالعات ارتباطی و رسانه ای چون ارتباطات و توسعه و جامعه شناسی ارتباطات بوده است. در این میان، نظریه پردازان نوگرا»[1]، با تاکیدِ بیشتر بر برخی خصایل تکنولوژی های جدید ارتباطی نظیر انعطاف پذیری، ضریب دسترسی بالا، دوسویگی، سرعت، کیفیت و تنوع» (فاضلی، 1392: 283)، چشم انداز ضعیفی برای ارتباطات سنتی (شفاهی و میان فردی) متصور گردیده و بر این باوراند که سنت های ارتباطی حاکم بر نهادهای سنتی نظیر دین، خانواده و. به تدریج به حاشیه می روند.


کودکی و خانواده ساخت هایی اجتماعی اند که در زمان و مکان ریشه دارند» (اسکات، 1396: 155). این بدان معناست که ساختار خانواده همواره در بستر عینی خانه» معنا پیدا می کند. یعنی تحقق هویت خانوادگی، بدون امکان مکانِ استقرار ثابت و مشترک غیرقابل تصور است. از این رو، بُعد ارتباطی خانواده و روابط و مناسبات میان افراد خانواده نیز، در صورت مهیا گردیدن بستر مکانی مشترک برای هم زیستی اعضای خانواده میسر می گردد.


اشاره: شاید اغراق و مبالغه نباشد اگر ادعا شود که تغییرات فرهنگی»، یکی از پرکاربرد ترین و فراگیرترین حوزه های مطالعاتیِ علوم اجتماعی، از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز بوده است. در واقع، شتاب گرفتن روند تجدد و مدرنیزاسیون در نقاط مختلف دنیا در سده اخیر، توجه بسیاری از محققان و نظریه پردازان در شاخه ها و گرایش های مختلف علوم اجتماعی را به مطالعه کم و کیف تغییرات ارزشی، نگرشی و رفتاری اعضای جامعه معطوف ساخته است. از مطالعات جمعیتی گرفته تا مطالعات توسعه، از مطالعات شهری تا مطالعات خانواده، و از مردم شناسی و مطالعات فرهنگی تا مطالعات ارتباطی و رسانه ای، همه و همه به نوعی درگیر مساله تغییرات فرهنگی بوده اند. گویی مساله تغییرات فرهنگی به فصل مشترک مسائل تمامی حوزه های علوم اجتماعی مبدل شده است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها