محل تبلیغات شما

 

تربیت رسانه ای ۲

 

با نفوذ و گسترش رسانه های جدید در سطوح و لایه های مختلف حیات اجتماعی از یک سو، و تغییر و تحولات عمیق پدید آمده در ساختارهای اقتصادی و فرهنگی خانواده از سوی دیگر، حوزه مطالعاتی بدیع، چندبعدی و پیچیده ای پیش روی پژوهشگران قرار گرفته است، که تا چند دهه قبل، هیچگاه حرف و نقلی از آن در جوامع علمی دنیا در میان نبود. این حوزه مطالعاتی بدیع که عمدتا از آن با عنوان رسانه ها و خانواده» یاد می شود، در واقع در ردیف حوزه های مطالعاتی میان رشته ای»[1] قرار دارد، که به نوعی از نظریه ها و یافته های سه حوزه مطالعاتی باسابقه در علوم اجتماعی و علوم ارتباطات، شامل جامعه شناسی توسعه/ ارتباطات و توسعه»، جامعه شناسی ارتباطات و رسانه ها» و مطالعات خانواده» جان گرفته است. به عبارت دیگر، اسکلت بندی اصلی موضوعات و مسائل حوزه رسانه ها و خانواده، تقاطعی از مسائل سه حوزه همجوار یعنی ارتباطات و توسعه، جامعه شناسی رسانه ها و مطالعات خانواده است. این بدان معناست که رسانه ها و خانواده (همچون بسیاری از حوزه های مطالعاتی هم ارزِ آن، نظیر رسانه ها و دین یا رسانه ها و ت) درصدد است تا اقتضائات و پیامدهای گوناگون ورود پررنگ رسانه های نوین به عرصه حیات نهادهای اصلی اجتماعی (خانواده، دین، ت و.) را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهد.

در این میان، رواج و گسترش ابزارهای رسانه ای دیجیتال در محیط خانواده ها، همانطور که نیل پستمن»[2] گفته است، بیش از هر چیز سبب ساز دسترسی کودکان به اسرار و اطلاعاتی درباره زندگی بزرگسالان، روابط نامشروع، مواد مخدر، خشونت دانسته و مقصد نهایی روند کنونیِ ترویج رسانه های تصویری در میان کودکان را انحلال و محو شدن مرزهای میان کودکی و بزرگسالی ارزیابی کرده است (پستمن، 1387). امری که در صورت تحقق، قطعا از جهات مختلف روان شناختی، جامعه شناختی، اقتصادی و حتی ی برای جامعه مساله ساز و بحران ساز است.

یقینا در صورت ادامه این روند، نسل های در حال ظهور و امروزی که در چارچوب مناسبات خانوادگیِ جدید [رسانه ای] تربیت می شوند، احساسات، خواست ها، باورها و ارزش های جدیدی می یابند که برای نسل های پیشتر ناشناخته و نامانوس اند. [به طوریکه در نهایت] شکاف نسل ها شکل می گیرد» (فاضلی، 1393: 356) و فاصله و تفاوت های ارزشی زیادی بین نسل قدیم و نسل جدید و حتی نسل های موازی و نزدیک ایجاد می شود» (عاملی، 1390: 65). زیرا به تعبیر جان تامپسون»[3]، تعاملات و تجربیات رسانه ای، نوعی از تجربه است که در آن عمومیت، ریشه در مجاورت مکانی ندارد. [یعنی] افراد می توانند تجربیات مشترکی را از طریق رسانه ها کسب کنند، بی آنکه در زمینه های زندگی مشابهی سهیم باشند. فرصت های جدید، گزینه های جدید و ابزارهای جدید برای تجربه نفس» (تامپسون، 1391: 4-281).

در چنین شرایطی، هویت به جای آنکه امری مربوط به حقوق ناشی از تولد در خانواده یا سرزمینی خاص [بستر بومی] باشد، امری مرتبط با انتخاب فردی دیده می شود و افراد در استفاده، تفسیر و برداشت شان از کالاهای فرهنگی، بیشتر متفاوت، مستقل و خود سر اَند» (باکینگهام، 1389: 50).

وقوع این وضعیت بدان معناست که تلاش برای دموکراتیک کردن مناسبات خانوادگی، گسترش رفاه و امکانات برای تک تک اعضای خانواده، گسترش فناوری هایی مانند اینترنت و موبایل، گسترش معماری های جدید که فضاها خانوادگی را تفکیک[شخصی سازی] می کنند، [موجب] تحول درونی خانواده ایرانی به سوی یک خانواده فردگرا» می شود (فاضلی، 1392: 316). زیرا فناوری های جدید موجب تضعیف روابط و دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می گردد (استول، 1995). به طوریکه نقش خانواده به عنوان محیطی برای سرگرمی، به شکل های مختلف کاهش یافته است. حتی وقتی افراد درون خانه سرگرم هستند، نوع سرگرمی آن ها که مواردی مانند بازی های کامپیوتری و گوش دادن به موسیقی و استفاده از اینترنت را در بر می گیرد، ارتباطی به مناسبات خانوادگی ندارد و باعث شده است بودن در خانه نیز نوعی زیست در انزوا باشد» (همان: 316). در واقع استفاده بیش از حد از فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی مجازی می تواند ارتباط رو در رو را که مردم نقطه مشترک تمامی روابط صمیمانه می دانند، نابود کند. دقیقا برای همین است که امروزه تعداد افرادی که غروب های جمعه [روز تعطیل] احساس دلتنگی می کنند، در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. بروز این مساله به این سبب است که در گذشته آیین های روز جمعه انجام می شدند و همه اعضا دور هم بودند اما این کارها امروزه انجام نمی شود. [طبعا] چنین خانواده ای دیگر تنی واحد نیست که از پیوست و ترکیب چند جزء پدید آید، بلکه اجتماعی از افراد مستقل است. [که دیگر حتی] آستانه تحملی برای حل تنش ها، سازگار شدن با مشکلات و پذیرش یکدیگر» ندارد (فاضلی، 1392: 301 و 316 و 320).

به تعبیر دیگر، از آن جایی که تجربه رسانه ای معمولا شامل رویداد هایی است که از نظر مکانی (و شاید هم از نظر زمانی) دور بوده. و احتمال تاثیرپذیری [رویداد ها] از کنش های افرادی -که آن رویدادها را تجربه می کنند- بعید است، لذا [در این تجربیات] بیشتر محتمل است که افراد رابطه ای ضعیف و متناوب با خویشتن داشته باشد» (تامپسون، 1391: 279و277).

جایگاه رسانه در تربیت جنسی

به این ترتیب، سیطره و استیلای مناسبات ارتباطی فردگرایانه، اتمیزه و مجازی (حاکم بر رسانه های جدید)، بر شالوده حقیقی و عینی روابط خانوادگی از یک سو، و زیر سوال رفتن اقتدار و مشروعیت تربیتی والدین نزد کودکان (به واسطه دسترسی و تسلط نرم افزاریِ بیشتر کودکان بر رسانه های جدید) از سوی دیگر، می تواند به تدریج کالبد گروهی مناسبات خانوادگی را به حاشیه برده و ظرفیت های حمایت گرانه روابط خانوادگی را تا حدزیادی از بین ببرد. چرا که در چنین فضایی، اساسا دیگر هیچ اهرم و امکانِ ارتباطیِ بین فردی برای هدایت کودکان و نوجوانان در اختیار خانواده باقی نمانده و فرزندان نیز به تدریج نسبت به بهره گیری از ظرفیت های حمایتی خانواده احساس بی نیازی خواهند کرد. بنابراین، در نهایت نقش های سنت گرایانه نهاد خانواده نظیر نقش های هنجارآفرین» و هویت ساز» آن کاملا به محاق می رود (تامپسون، 1391: 9-228).

حال؛ اگرچه شواهد قابل تاملی برای پذیرش آراء متفکران الگوی نوسازی پیرامون تحولات نهاد دین و نهاد خانواده در دوران جدید وجود دارد - چنانچه با آغاز روند مدرنیزاسیون جامعه ایران در دو دهه اخیر، بسیاری از عناصر ارتباطی و فرهنگیِ سنتی همچون انجمن ها، مساجد، روابط خانوادگی و خویشاوندی و. رونق گذشته را از دست داده اند- اما بسیاری از نظریه پردازان متاخر و انتقادی حوزه ارتباطات و توسعه (در رویکرد های مشارکتی و رهایی بخش)، برآنند که حتی در صورت صحت -نسبی- صورت بندی الگوی نوسازی از پیامدهای گسترش تکنولوژی های ارتباطی مدرن، رکود پیش آمده در روند حیات نهادهای فوق امری مقطعی و میان مدت بوده و ااما پایدار نخواهد ماند. یعنی سنت را -مطابق مفروضات الگوی نوسازی-  نباید تنها به عنوان بازگشت به گذشته، مامنی برای آدم های مرتجع و میراث و بازمانده ای از دوران گذشته فهم و توجیه کرد»، بلکه باید آن را به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از زمان حال» قلمداد نمود (تامپسون، 1391: 226). زیرا در واقع امر، رسانه ها سنت را از میان نبرده [اند] بلکه آن را تغییر شکل داده و جابجا کرده. و از حیاتی تازه برخوردار کرده. [به طوریکه] افراد به طور انتخابی تجربه رسانه ای را با تجربه زنده که به بافت ارتباطی زندگی روزمره شان شکل می دهد، درون پیوند کرده. و در طرحِ زندگیِ پیوسته در حال تکاملِ خود همساز و ادغام می کنند» (همان: 3-222 و 280).

منابع

  • باکینگهام، دیوید (1389). آموزش رسانه ای: یادگیری، سواد رسانه ای و فرهنگ معاصر، ترجمه حسین سرفراز. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)
  • پستمن، نیل (1387). نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران: انتشارات اطلاعات
  • عاملی، سعید رضا (1390) مطالعات جهانی شدن: دو فضایی شدن ها و دو جهانی شدن ها. تهران: انتشارات سمت
  • فاضلی، نعمت الله (1392) فرهنگ و شهر: چرخش فرهنگی در گفتمان های شهری. تهران: انتشارات تیسا.
  • فاضلی، نعمت الله (1393) تاریخ فرهنگی ایران مدرن. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
  • Stoll, C (1995). Silicon snake oil: Second thoughts on the information highway, New York: Doubleday

[1] Interdisciplinary

[2] Niel Postman

[3] John B. Thompson

تاملی پیرامون خاستگاه و منطق پیدایش ایده شهر مجازی

خانواده و رسانه های مجازی

نقش اینترنت در رفع نابرابری های اجتماعی و توانمندسازی گروه های کم توان

های ,رسانه ,خانواده ,ها ,جدید ,ای ,ها و ,رسانه های ,رسانه ها ,های جدید ,رسانه ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حرفــــــ های تنــــــهایی